روزی نیست که از جادههای سرسبز شمال عبور کنیم و تابلویی نبینیم که با “کلا” تمام شود: آملکلا، شیرکلا، بیبیکلا و صدها نام دیگر. اگر کنجکاو شدهاید که معنی این پسوند چیست و چرا اینقدر در میان روستاهای شمال ایران رایج است، در ادامه این مقاله همراه ما باشید. در این متن، به بررسی ریشه تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی پسوند “کلا” در استان مازندران میپردازیم و به زبان ساده و قابلفهم برای همه، این موضوع را توضیح خواهیم داد.
چرا اسم روستاهای مازندران کلا دارد؟

در جایجای مسیرهای سرسبز مازندران، روستاهایی با نامهایی آشنا و تکرارشونده دیده میشوند؛ نامهایی که اغلب با «کلا» به پایان میرسند، مانند شیرکلا، احمدکلا، بیبیکلا و میرکلا.
در جایجای استان مازندران، بهویژه در مسیرهای روستایی، نامهایی دیده میشود که با پسوند «کلا» پایان مییابند. این واژه در زبان طبری بهمعنای «جایگاه»، «محل» یا «سکونتگاه» است و از دیرباز برای نامگذاری روستاها و آبادیها بهکار رفته است. اما ماجرا فقط به معنا ختم نمیشود.
در گذشتههای دور، «کلا» همچنین به کوزههای گلی بزرگ گفته میشد که مردم برای نگهداری مواد غذایی، غلات و حتی اشیای قیمتی از آن استفاده میکردند. این کوزهها که گاه به بلندی قامت یک انسان بودند، حکم «بانک خانگی» را داشتند. بنابراین واژه «کلا» همزمان با معنای سکونتگاه، در حافظه فرهنگی مردم شمال ایران، مفهومی از امنیت، دارایی و خانه را نیز تداعی میکرده است.
نمونههایی از روستاهای مازندرانی با پسوند «کلا» و معنای آنها:
- شیرکلا: محل سکونت فردی به نام «شیر» یا مردی دلیر؛ معمولاً اشاره به یک بزرگمنزلت محلی دارد.
- احمدکلا: آبادی متعلق به احمد؛ یعنی محلی که شخصی با این نام در آن سکونت داشته یا آن را بنا نهاده است.
- بیبیکلا: مکانی منتسب به بانویی مقدس یا محترم، احتمالاً «بیبی سکینه» یا زنی با شأن مذهبی.
- میرکلا: روستایی که به فردی با عنوان «میر» (بزرگ، رئیس یا فرمانروا) تعلق داشته است.
- جعفرکلا، خلیلکلا، کمالکلا، اکبرکلا: همگی با همین ساختار ساخته شدهاند و اشاره به مالکیت یا حضور فردی با نام خاص دارند.
البته دیدگاههایی دیگر نیز وجود دارند؛ برخی معتقدند «کلا» با ضمه (کُلا) مخفف «کلات» بهمعنای دژ و قلعه است. مثلاً «پاشاکلا» را بهمعنای «قلعه پادشاه» تعبیر میکنند. اما در نگاه زبانشناسی و در فرهنگ لغت دهخدا، «کلا» بهروشنی بهمعنای روستا، قریه یا محله است. دهها نام همچون تجنکلا، نجارکلا، دارکلا، گیلکلا، عباسکلا و صدها مورد دیگر، تأییدی بر قدمت و گستردگی این پسوند در روستاهای شمال ایران است.
در مقایسه با نامهایی با پسوند «آباد» که بیشتر در دوران جدید رایج شدند (مانند علیآباد، مجیدآباد، فرجآباد)، روستاهای دارای «کلا» ریشهدارتر و کهنتر هستند. نامهایی چون تجنکلا یا دارمیشکلا به قرون گذشته بازمیگردند و بخش مهمی از میراث جغرافیایی و زبانی مازندران به شمار میروند.
چرا به مازندران طبرستان میگفتند؟
“طبرستان” نام قدیمی منطقهای است که امروزه با نام استان مازندران شناخته میشود. «طبر» از واژه “تبر” (به معنی کوه) گرفته شده و به معنای “سرزمین کوهستانی” است. در دوران پیش از اسلام و حتی قرون اولیه اسلامی، طبرستان نام رسمی منطقهای بود که از دامنههای جنوبی رشتهکوه البرز تا سواحل دریای خزر امتداد داشت. پسوند کلا در مازندران در همان دوران هم رواج داشت و بسیاری از روستاهای شمال ایران هنوز هم همان نامهای قدیمی با این پسوند را حفظ کردهاند. این نشان میدهد که معنی پسوند کلا در مازندران ریشهای تاریخی دارد و حتی در نامگذاریهای باستانی نیز ردپای آن دیده میشود.
چرا به مازندران شهر خسته میگویند؟
عبارت “شهر خسته” معمولاً در ادبیات محلی یا فضای مجازی بهصورت نمادین برای اشاره به خستگی روحی و روانی برخی افراد بهکار میرود که به دنبال فرار از زندگی شهری به طبیعت آرام شمال سفر میکنند. اما در واقع این اصطلاح ریشه در واقعیت تاریخی یا جغرافیایی استان مازندران ندارد. مازندران با طبیعت سرسبز، هوای مرطوب، ساحلهای بکر و روستاهای آرامشبخشش، بیشتر به عنوان مقصدی برای تجدید انرژی شناخته میشود تا مفهومی از خستگی. در نتیجه استفاده از این لقب بیشتر به فضای احساسی کاربران فضای مجازی برمیگردد.
اما لقب «شهر خسته» به قائمشهر در استان مازندران نسبت داده میشود که به دلایل زیر شکل گرفته است:
- سابقه صنعتی و کارگری: قائمشهر با کارخانههای نساجی معروفش، دههها نماد تلاش و کار بوده. کارگران با نظم و تعهد بالا فعالیت میکردند و کارخانهها رونق اقتصادی شهر را تضمین میکردند.
- افول صنعتی و تعطیلی کارخانهها: با تعطیلی تدریجی کارخانههای نساجی، صدای سوتِ آشنای شیفتها خاموش شد و ضربه اقتصادی سنگینی به شهر وارد آمد. این بحران باعث از بین رفتن شغلها، مهاجرت و کاهش امید عمومی شد.
- افول تیم فوتبال نساجی: تیم فوتبال ریشهدار نساجی مازندران که زمانی افتخار شهر بود، به دلیل بیتوجهی مسئولان و مشکلات مالی به حاشیه رفت و سالها از سطح اول فوتبال ایران دور ماند. همین مسئله ضربه روحی بزرگی به مردم وفادار شهر وارد کرد.
- حس ناامیدی اجتماعی: مجموعهای از وعدههای بیسرانجام، تبعیضها، و بیتوجهی مسئولان باعث شد مردم شهر با وجود تلاش فراوان، خود را رهاشده و خسته از بیعدالتی احساس کنند.
🔹 در نتیجه، شهر خسته لقبی است که بیش از آنکه واقعی باشد، از دل رنجها و تلاشهای بیثمر مردمی برآمده که هنوز هم ایستادهاند.
برای آشنایی با ریشههای بیشتر واژههای بومی، لوکیشنهای خاص و نکات جالب گردشگری، به «مجله گردشگری گهرسیر» مراجعه کنید. این وبسایت منبعی قابل اعتماد برای شناخت بهتر فرهنگ و جغرافیای استان مازندران و روستاهای شمال ایران است.